فاطمه اينقدر از ته دل نوشتي كه اشكم دراومد... منم دلم مي خواد دوباره برم... هنوز خودم هم نمي دونم چه جوري.. من توي نهري كه دور قبر آقا ميچرخه راه رفتم.. نفهميدم كجا بودم..نفهميدمايكاش بازم ..................................
راستي
گمونم يكي بايد مثل خود مرضيه باهاش حرف بزنه تا بفهمه .... بيخيال!
فاطمه جون يه متر هم ننويسي مي فهميم عاشق امام حسيني
من معذرت مي خوام اين بچه فكر مي كنه همه مثل خودشن واسه همين عادت داره همه چيزو دست کم صد بار توضيح بده
من بازم معذرت مي خوام!
تابخواهيم بفهميم توي کربلا چي گذشت و عباس رو چي عباس کرد عمرمون تموم شده...
کاش خدا به جاي هرچيزي بهمون معرفت بده...
دعا کن منم بتونم لياقت ديدن گلدسته هاي آجريش رو پيدا کنم...
---
بعد از دوهفته دارم مي رم دانشگاه!
داشتم فکر مي کردم وقتي براي امتحان انديشه اسلامي 15روز فرجه داشتيم براي اصول کامپيوتر حتماً يک ترم رو بهمون وقت مي دن ...نه؟
اينجا ايران نيست که!کويته!!
به اطلاع همه مي رسونم يک موج يخ(نه سرما)به سمت خاورميانه در حرکته!!...گمونم ترم بعدرو بيخيال شيم بهتره!امتحاناي اين ترم رو هم تير مي ديم وخلاص!
من برم تا ديرم نشده!
قربانت...
