سفارش تبلیغ
صبا ویژن

























بر و بچز دبیرستان روشنگر

یا من اسمه دوا وذکره شفاء...

دعای گوشه نشینان بلا بگرداند...

حدس می زنم اکثرتون زهره رحیمی رو بشناسید یا حداقل به خاطر پستی که خودم به مناسبت عروسیش زدم اسمش به گوشتون خورده...

چندماهی بیشتر از ازدواجش نمی گذره...تازه عروس وداماد ما هوس امام رضا می کنند و عازم سفر می شن...

اما متأسفانه بین راه تصادف شدیدو چپ کردن ماشین مانع ادامه ی سفرشون می شه وحالا دوست وهم کلاسی و شایدهم  هم مدرسه ای خیلی از ما بعداز دو روز بیهوشی در آی سی یو ،داره با دردشدیدی که از شکستگی اکثراستخوانهای بدنش حکایت می کنه دست وپنجه نرم می کنه و ...

نمی دونم توی این شرایط جز دعا چه کاری می شه براش کرد...
حالش خیلی خرابه و گویا به طور وحشتناکی به دعای هممون نیاز داره...

قراره فردا شب به بیمارستان بقیة الله تهران منتقل بشه...اگر خواستید برای ملاقات اقدامی کنید بد نیست هماهنگ کنیم و باهم بریم...

هرکی این متن رو می خونه،خواه دوست مارو بشناسه خواه نه براش یه حمدتنها به نیت شفاء عاجل بخونه...

التماس دعا

 پ ن1:خبر جدید:

زهره دیشب به تهران منتقل شد...

قراره بچه ها فردا توی زیارت عاشورای دبیرستان شرکت کنن و تنها کاری که از دستشون برمیاد(دعا)رو باهم انجام بدن تا شاید به قول آقای حسینی نفس یه نفر گرفت و فرجی شد...

اونایی که(مثل من!) حوصله ی مدرسه رو ندارن هم بیان ...حداقل به خاطر زهره!

پس ،فردا(پنجشنبه)ساعت 6.45...سالن استاد روزبه.

درضمن تا اطلاع ثانوی هم ملاقات ممنوعه...بی خود این همه راه و نرید

یاحق


نوشته شده در دوشنبه 86/8/7ساعت 7:48 عصر توسط فاطمه| نظرات ( ) |