سفارش تبلیغ
صبا ویژن

























بر و بچز دبیرستان روشنگر

    

باورش مشکل است، اما شد، این اتفاق افتاد، برای اولین بار در 20 سال اخیر هیچ اتوبوس شرکت واحدی پس از دیدار پرسپولیس و استقلال آسیب ندیده است، که جای بسی شگفتی دارد، شما باور می کنید... اما آنهایی که پس از بازی دیدند، نه صندلی اتوبوسی شکسته و نه ششیه ای خودشان نزدیک بود از تعجب ...


    یکی از رانندگان شرکت واحد می گفت: در سال های اخیر، هم شاهد خود بازی بودم و هم شاهد رفت و آمد تماشاگران ...


    اما، در مهر ماه 86 برای اولین بار بود که حتی یک آینه اتوبوس هم آسیب ندید، چه برسد به...
    جا دارد به کلیه عموم بگوییم یک اسپند درست و حسابی دود کنند...
    
    معاونت حمل و نقل و ترافیک شهرداری تهران با صدور اطلاعیه‌ای از تماشاگران فهیم هر دو تیم پرافتخار استقلال و پیروزی که با اجابت درخواست مدیریت شهری گوشه‌ای از فرهنگ بالای خود را به نمایش گذاشتند، صمیمانه قدردانی کرد.


    به گزارش روابط عمومی حمل و نقل و ترافیک شهرداری تهران، این روابط عمومی با اشاره به این که خوشبختانه هیچ کدام از یک هزار و 400 دستگاه اتوبوس شرکت واحد که به بازی استقلال و پیروزی اعزام شدند صدمه ندیدند، از رفتار آگاهانه و هوشمندانه تماشاگران این دو تیم در پایان ماسبقه به نیکی یاد کرد.


    در این ارتباط معاون حمل و نقل و ترافیک شهرداری تهران در نامه‌ای خطاب به مدیر عامل شرکت واحد اتوبوسرانی تهران با تقدیر از اهتمام مدیریت و مسئولان شرکت واحد، به ویژه از زحمات تک تک رانندگان خدوم و شریف این شرکت که پس از سرویس‌دهی مطلوب به نمازگزاران در مراسم نماز عید سعید فطر، در ارائه خدمات به تماشاگران مسابقه استقلال ـ پیروزی هم از هیچ کوششی فروگذار نکردند، تشکر کرد.
    ‌جعفر تشکری هاشمی همچنین در نامه دیگری خطاب به فرمانده انتظامی تهران بزرگ از تدابیر آن فرماندهی و مساعی پرسنل ‌این نیرو به ویژه عوامل راهنمایی و رانندگی که با حضور پرتعداد خود علاوه بر تأمین ایمنی عبور و مرور، نسبت به برقراری نظم و انضباط در محدوده مجموعه ورزشی آزادی و محورهای منتهی به آن ‌تلاش کردند نیز سپاسگزاری کرد.


    البته هر سال گفته می شد که شرکت واحد تهدید کرده است، برای بازی های آینده دربی، اتوبوسی واگذار نمی کند، اما در آخرین لحظات اتوبوس های بخت برگشته به پارکینگ ورزشگاه آزادی می رفتند و آسیب دیده باز می گشتند ... اما امسال...

به نقل از خانواده ی سبز


نوشته شده در دوشنبه 86/7/23ساعت 7:50 عصر توسط فاطمه| نظرات ( ) |

آقا یه چیزی اینجا مجهوله!

یعنی اول سلام!

یکی به من می گه این دویست واندی نفری که میان ازاین وبلاگ بازدید می کنن کین که هیچ اثری هم از آثارشون نیست؟؟!!!

بچه های خودمون هم که دیگه این وبلاگ رو ترکوندن!!!

بی جنبه ها!!یه دانشگاه قبول شدیداااا...یعنی روزی یک ربع هم وقت ندارید؟؟...ایول بابا!

گرچه هیشکی این ورا پیداش نمی شه ظاهراً!...ولی عید فطرتون مبارک...


نوشته شده در شنبه 86/7/21ساعت 12:58 عصر توسط فاطمه| نظرات ( ) |

 مکالمات تلفنی واقعی ضبط شده در مراکز خدمات مشاوره مایکروسافت در انگلستان:


*-*-*-*-*-*
مرکز مشاوره : چه نوع کامپیوتری دارید؟
مشتری : یک کامپیوتر سفید

*-*-*-*-*-*
مشتری : سلام، من «سلین» هستم. نمی تونم دیسکتم رو دربیارم
مرکز : سعی کردین دکمه رو فشار بدین؟
مشتری : آره، ولی اون واقعاً گیر کرده
مرکز : این خوب نیست، من یک یادداشت آماده می کنم ...
مشتری : نه ... صبر کن ... من هنوز نذاشتمش تو درایو ... هنوز روی میزمه .. ببخشید

*-*-*-*-*-*
مرکز : روز خوش، چه کمکی از من برمیاد؟
مشتری : سلام ... من نمی تونم پرینت کنم
مرکز : میشه لطفاً روی استارت کلیک کنید و
مشتری : گوش کن رفیق؛ برای من اصطلاحات فنی نیار! من بیل گیتس نیستم، لعنتی

*-*-*-*-*-*
مشتری : سلام، عصرتون بخیر، من مارتا هستم، نمی تونم پرینت بگیرم هر دفعه سعی می کنم میگه : «نمی تونم پرینتر رو پیدا کنم» من حتی پرینتر رو بلند کردم و جلوی مانیتور گذاشتم ، اما کامپیوتر هنوز میگه نمی تونه پیداش کنه

*-*-*-*-*-*
مشتری : من توی پرینت گرفتن با رنگ قرمز مشکل دارم
مرکز : آیا شما پرینتر رنگی دارید؟
مشتری : نه

*-*-*-*-*-*
مرکز : الآن روی مانیتورتون چیه خانوم؟
مشتری : یه خرس تدی که دوستم از سوپرمارکت برام خریده

*-*-*-*-*-*
مرکز : و الآن اف هشت رو بزنین
مشتری : کار نمی کنه
مرکز : دقیقاً چه کار کردین؟
مشتری : من کلید اف رو هشت بار فشار دادم همونطور که بهم گفتید، ولی هیچ اتفاقی نمی افته

*-*-*-*-*-*
مشتری : کیبورد من دیگه کار نمی کنه
مرکز : مطمئنید که به کامپیوترتون وصله؟
مشتری : نه، من نمی تونم پشت کامپیوتر برم
مرکز : کیبوردتون رو بردارید و ده قدم به عقب برید
مشتری : باشه
مرکز : کیبورد با شما اومد؟
مشتری : بله
مرکز : این یعنی کیبورد وصل نیست. کیبورد دیگه ای اونجا نیست؟
مشتری : چرا، یکی دیگه اینجا هست. اوه ... اون یکی کار می کنه

*-*-*-*-*-*
مرکز : رمز عبور شما حرف کوچک ا مثل اپل، و حرف بزرگ وی مثل ویکتری ، و عدد هفت هست
مشتری : اون هفت هم با حروف بزرگه؟

*-*-*-*-*-*
یک مشتری نمی تونه به اینترنت وصل بشه
مرکز : شما مطمئنید رمز درست رو به کار بردید؟
مشتری : بله مطمئنم. من دیدم همکارم این کار رو کرد
مرکز : میشه به من بگید رمز عبور چی بود؟
مشتری : پنج تا ستاره

*-*-*-*-*-*
مرکز : چه برنامه آنتی ویروسی استفاده می کنید؟
مشتری : نت اسکیپ
مرکز : اون برنامه آنتی ویروس نیست
مشتری : اوه، ببخشید اینترنت اکسپلورر

*-*-*-*-*-*
مشتری : من یک مشکل بزرگ دارم. یکی از دوستام یک اسکرین سیور روی کامپیوترم گذاشته، ولی هربار که ماوس رو حرکت میدم، غیب میشه

*-*-*-*-*-*
مرکز : مرکز خدمات شرکت مایکروسافت، می تونم کمکتون کنم؟
مشتری : عصرتون بخیر! من بیش از چهار ساعت برای شما صبر کردم

میشه لطفاً بگید چقدر طول میکشه قبل از اینکه بتونین کمکم کنید؟
مرکز : آآه..؟ ببخشید، من متوجه مشکلتون نشدم؟
مشتری : من داشتم توی ورد کار می کردم و دکمه هلپ رو کلیک کردم بیش از چهار ساعت قبل. میشه بگید کی بالاخره کمکم می کنید؟

*-*-*-*-*-*
مرکز : چه کمکی از من برمیاد؟
مشتری : من دارم اولین ایمیلم رو می نویسم
مرکز : خوب، و چه مشکلی وجود داره؟
مشتری : خوب، من حرف a رو دارم، اما چطوری دورش دایره بذارم؟!!

*-*-*-*-*-*

پ ن1:نتیجه اخلاقی:هستند هنوزکسانی که آی کیوشون زیرخط فقره!!...بابا اینا خیـــــــــــــــــــلی داغونن!!...یه بچه ی عقب مونده ی ذهنی ایرانی آی کیوش بالاتراز آدمهای نرمال انگلیس!!!


نوشته شده در یکشنبه 86/7/15ساعت 8:17 عصر توسط فاطمه| نظرات ( ) |

 

 

من بنده عاصیم رضای تو کجاست ؟             تاریک دلم نور و ضیای تو کجاست؟

مارا تو بهشت اگر به طاعت بخشی              آن بیع بود لطف وعطای تو کجاست؟

 

 

توی این شبها برای هم دعا کنیم...

 

اینم یادمون باشه که:

 

خداوند عز و جل میفرماید: هر وقت بنده با من سخن می گوید ، چنان به حرفش گوش میدهم که گویی جز او بنده ای ندارم. ولی او چنان سخن میگوید که گویی من خدای همه هستم جز او!!!

 

 

الهم ارزقنا حج بیتک الحرام...

الهم عجل لولیک الفرج

 

التماس دعا

 

 


نوشته شده در سه شنبه 86/7/10ساعت 10:15 عصر توسط فاطمه| نظرات ( ) |

""""اهل دانشگاهم
روزگارم خوش نیست
ژتونی دارم
خرده عقلی
سر سوزن شوقی

اهل دانشگاهم پیشه ام گپ زدن است
گاه گاهی می نویسم تکلیف
می سپارم به شما
تا به یک نمره ناقابل بیست
که در آن زندانیست
دلتان زنده شود
چه خیالی چه خیالی میدانم
گپ زدن بیهوده است
خوب میدانم دانشم بیهوده است
استاد از من پرسید
چقدر نمره ز من می خواهی
من از او پرسیدم دل خوش سیری چند

اهل دانشگاهم
قبله ام آموزش
جانمازم جزوه
مشق از پنجره ها میگیرم
همه ذرات وجودم متبلور شده است
درسهایم را وقتی می خوانم
که خروس می کشد خمیازه
مرغ و ماهی خواب است

خوب یادم هست
مدرسه باغ آزادی بود
درس بی کرنش می خواندیم
نمره بی خواهش می آوردیم
تا معلم پارازیت می انداخت
همه غش می کردیم
کلاس چقدر زیبا بود و معلم چقدر حوصله داشت
درس خواندن آنروز
مثل یک بازی بود
کم کمک دور شدم از آنجا
بار خود را بستم
عاقبت رفتم در دانشگاه
به محیط خشن آموزش
و به دانشکده علوم سرایت کردم
رفتم از پله کامپیوتر بالا
چیزها دیدم در دانشگاه
من گدایی دیدم در آخر ترم
در به در می گشت
یک نمره قبولی می خواست

من کسی را دیدم
از دیدن یک نمره ده
دم دانشگاه پشتک می زد
شاعری دیدم
هنگام خطابه
به خرچنگ می گفت ستاره
و اسید نیتریک را جای می می نوشید
همه جا پیدا بود
همه جا را دیدم
بارش اشک از نمره تک
جنگ آموزش با دانشجو
حذف یک درس به فرماندهی کامپیوتر
فتح یک ترم به دست ترمیم
قتل یک لبخند در آخر ترم
همه را من دیدم
من در این دانشگاه در به در و ویرانم
من به یک نمره نا قابل ده خشنودم
من به لیسانس قناعت دارم
من نمی خندم اگر دوست من می افتد
من نمی خندم اگر نرخ ژتون را دو برابر بکنند
و نمی خندم اگر موی سرم می ریزد

من در این دانشگاه
در سراشیب کسالت هستم
خوب می دانم استاد
کی کوئیز می گیرد
برگه حذف کجاست
سایت و رایانه آن مال من است
تریا،نقلیه و دانشکده از آن من است
ما بدانیم اگر سلف نباشد
همگی می میریم
و اگر حذف نباشد
همگی مشروطیم

نپرسیم که در قیمه چرا گوشت نبود
کار ما نیست شناسایی مسئول غذا
کار ما نیست شناسایی بی نظمی ها
کار ما شاید اینست که در مرکز پانچ
پی اصلاح خطا ها برویم""""


و اینم یه وبلاگ جالب که سایتها و وبلاگهای جالبی را داره.
http://parsabooks.blogspot.com/
نوشته شده در شنبه 86/7/7ساعت 1:49 صبح توسط فهیمه| نظرات ( ) |

<      1   2   3   4      >