باران جان... عزيزم! شما اصلا اين كامنتها را ميخوني؟؟؟؟؟؟

خير مقدم *من هم با معرفي موافقم!!!! نميشناسمت*
دركل بامزه بود... خوشمزگيش به اين بود كه ياد كودكيم افتادم..همون روزها كه شماها يادتون نمياد ما چشممون به تلويزيون خشك ميشد كه ساعت 5 بشه و برنامه كودك شروع بشه ..... بعضي از كارتونها نبودا... مثل بلفي و ليليبيت كه من خيلي خيلي دوستش داشتم!
خداييشا اين كارتونهاي الان!!!‏كارتون بودن كارتونهاي قديم، مادرجون!!!‏الان دختر من به جاي اينكه يه عروسك ملوس بذاره تو كالسكه ي اسباب بازيش و اينور اونور بره، اسپايدرمن را مي گردونه!‏يا شبها كه ميخوابه گاهي ساليوان(يه عروسك پشمالوي آبي و بنفش) يا وزوفسكي (شركت هيولاها ) را بغل ميكنه!باز صدرحمت به گارفيلد، گرچه وقتي يك سالش بود تو مهموني گفت احمق بيشعور!!!!!‏هرچي فكر كرديم ديديم ما ناسزاهامون باكلاستره!!!‏دوزاريمون افتاد از اين گربه ي چاق نارنجي بي ادب ياد گرفته!!!
ميگم باز رسانه ي ملي بهتره!‏ نه؟؟؟؟ كارتون عروسكهاي خرس گنده ي غولك ها و ... يا موش نمكي (بينمك!!!!)‏ يا ديگه آخرش گربه سگ!!!!يا اين كارتون ژاپني ها .... ‏آخه شما را به خدا اينا هم كارتونن ؟؟؟؟

راستش ميخواستم از نوشتت انتقاد كنم ولي وقتي ديدم فاطمه جون چه نظري داده بي خيال شدم

در تل بامزه بود دستت ندرده

راستي من نميشناسمت ميشه معرفي كني؟؟؟؟

خييييييلي جالب و با مزه بود

خنديدم ولي...........خنده ي تلخ من از گريه غم انگيز تر است

دلم براي بچه گي هام تنگ شد

باهمه شوخي با شنل قرمزي هم شوخي؟؟؟!!!

آخه..ياد بچگي هام افتادم(نيست الان خيلي بزرگم!)...

اتفاقاًچند روز پيش داشتيم با خانم پاكنهاد ياد كارتونهاي دوران كودكي مي كرديم...ولي كلي هم دلمون براي بچه هاي اين نسل سوخت كه به جاي جودي ابوت بايد بشينن ديجيمون ببينن...

هي!روزگار...