وبلاگ :
بر و بچز دبيرستان روشنگر
يادداشت :
داستان شنل قرمزي(طنز)
نظرات :
0
خصوصي ،
7
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
پاكنهاد
خير مقدم *من هم با معرفي موافقم!!!! نميشناسمت*
دركل بامزه بود... خوشمزگيش به اين بود كه ياد كودكيم افتادم..همون روزها كه شماها يادتون نمياد ما چشممون به تلويزيون خشك ميشد كه ساعت 5 بشه و برنامه كودك شروع بشه ..... بعضي از كارتونها نبودا... مثل بلفي و ليليبيت كه من خيلي خيلي دوستش داشتم!
خداييشا اين كارتونهاي الان!!!كارتون بودن كارتونهاي قديم، مادرجون!!!الان دختر من به جاي اينكه يه عروسك ملوس بذاره تو كالسكه ي اسباب بازيش و اينور اونور بره، اسپايدرمن را مي گردونه!يا شبها كه ميخوابه گاهي ساليوان(يه عروسك پشمالوي آبي و بنفش) يا وزوفسكي (شركت هيولاها ) را بغل ميكنه!باز صدرحمت به گارفيلد، گرچه وقتي يك سالش بود تو مهموني گفت احمق بيشعور!!!!!هرچي فكر كرديم ديديم ما ناسزاهامون باكلاستره!!!دوزاريمون افتاد از اين گربه ي چاق نارنجي بي ادب ياد گرفته!!!
ميگم باز رسانه ي ملي بهتره! نه؟؟؟؟ كارتون عروسكهاي خرس گنده ي غولك ها و ... يا موش نمكي (بينمك!!!!) يا ديگه آخرش گربه سگ!!!!يا اين كارتون ژاپني ها .... آخه شما را به خدا اينا هم كارتونن ؟؟؟؟