حوصلم سر رفت رفتم اين آرشيواتونو ديدم.هاها چه قدر پاچه خوار. نسبت فاميليشون به آدم و هوا بر ميگرده آي كيو ها....
تولدتون مبارك....سركار اليه حاج خانوم پاكنهاد.عمرشون الان با عمر حضرت نوح برابري مي كنه نه؟؟؟هاها
بازم ممنون
سلام خانم پانهاد
دير شده ولي بازم تولدتون مبارک!!!
ااااااااااااااااااااااا!!!!!!!!!!!!!!!!!خانم پاك نهاد بالاخره آن شدند!!!!!!!!!!!!!مگه واسه تولدشون آن شن!!!!!!!!!!بابا اينم از طرف ما
تولدتون مبارك هوارتا!!!!!!!!!!!!!!!
ممنون. فاطمه آبروم را برديا....بدم نمياد اما..!!! اصلا قدمتون روي چشم (اما امروز يه اتفاقي افتاده كه ... حالا شايد اس ام اس زدم بهت گفتم فاميل جونم!)
من جناب نيهون را مي شناسم؟؟؟ بهرحال ممنون
آهان
پس اينهمه با حليا آن شده بوديد كه همينو بنويسيد؟!
پس اون ؟ تون هم بي خود نبوده!
حالا نسبتش فاميلي چي هست؟!!
.
خب....در هر صورت مبارك باشه! (بيا اينم از ما!....داري ؟!)
(واقعا حق داشتي......نيگا روووووووووي اين بشر رو!....خودشو لازانيا ميندازونه!.....يعني چيز... مهمون ميكنه!)
من ادبياتم خوب نيست...
بازبون خودم مي گم:
خانم پاكنهادعزيز تولدتون مبارك.
گرچه مي خواستيم با اهل خانواده و فاطمه فردا سرزده بيايم خونتون ولي فاطمه نذاشت.
چون شما از مهمون سرزده بدتون مياد و زينب اونقدر بزگ نشده كه بهش خبر بديم تا كارها رو انجام بده!
ديگه نشد دور هم جمع شيم و لازانيا بخوريم.