من ادبياتم خوب نيست...
بازبون خودم مي گم:
خانم پاكنهادعزيز تولدتون مبارك.
گرچه مي خواستيم با اهل خانواده و فاطمه فردا سرزده بيايم خونتون ولي فاطمه نذاشت.
چون شما از مهمون سرزده بدتون مياد و زينب اونقدر بزگ نشده كه بهش خبر بديم تا كارها رو انجام بده!
ديگه نشد دور هم جمع شيم و لازانيا بخوريم.