• وبلاگ : بر و بچز دبيرستان روشنگر
  • يادداشت : داستان
  • نظرات : 0 خصوصي ، 4 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    تو تو تمام عمرت تنها چيزي كه مي توني دقيق بخوني....بذار هيچي نگم

    افاقاًمن ازاولشو دقيق خوندم...خب چي كاركنم حسم همين بود!

    درضمن خانم نويسنده!آأم داستان دنباله دار كه مي نويسه آخرش يه سه نقطه اي يه ادامه داردي چيزي مي نويسه كه...آؤه قربونش!

    + پاكنهاد 

    گير نده بابا!!‏ منم فكر كردم اينجا قصه تمومه!‏البته چون اولش را دقيق نخونده بودم!!!‏ اما اين هم يه جور تموم كردنه خب؟

    ميشه فهميد كه مي خواد مسلمون بشه يا صليبشو....
    حالا بقيه ي قصه را بگو تا ضايع نشم يه وقت!!

    فاطمه جان خيلي قشنگ بود...يه جورايي تن آدم رو مي لرزوند...
    پاسخ

    سلام مرسي از تعريفت ولي هميشه داستان رو نصفه ميخوني؟ ادامش مونده جيگر