سلام.
يعني من يه روز بيفتم بميرم اين وبلاگ درش تخته ميشه ديگه؟!؟!
ايول به همه ي اعضاي فعال!
شمادوتاهم فقط بشينيد کري بخونيد باهم...خب؟اگر راست مي گيد عضو شيد خودتون يه کاري بکنيد!ديگه با چه زبوني بگم؟
من به خدا خودم وبلاگ دارم...اينجا ناسلامتي قراره گروهي باشه!!!
...
چون شما بزرگتري باشه اسمشوميذاريم رهگذر قندي!!مي گم نميشه يه مهلت ديگه بهشون بديم؟
سلام واقعا انقدر سرهمه شلوغه؟؟!!
ميگم رهگذر جان بيا خودمون دو تا يه وبلاگ راه بندازيم!!!
روشنگربهشت من
يه روزهايي توي زندگي من بود که صبحاش رو به اميد رفتن به روشنگر بيدار ميشدم!شبهاش هم با فکر کردن به بهشتم (روشنگر)سرم رو رو بالش ميذاشتم و چه خواب هاي قشنگي هم ميديدم!
وقتي دوستام از مدرسه هاشون و معلم ها بد مي گفتند با خودم ميگفتم شک ندارم اشکال از خودشه وگرنه
مگه ميشه معلم ها اين عناصر دوست داشتني با کسي بد باشن و غيبت کسي رو کنن؟!!
به قول خانوم شفيعي مگه معلم ها خاله زنک اند؟؟!
گذشت و من با اين خيالات خوش روزگار ميگذروندم تا اين که کم کم ديدم يه حرفاي نا اشنايي به گوشم ميرسه!
من توي مدرسه نه اهل بزهکاري ام نه اسمم جز بلک ليسته!!!!!
ولي واقعا نميدونم چي شد که معلم هايي که در نظر من فرشته بودند پشت سرم بد گفتند و خواستند که حرفاشون به گوشم برسه!!
واقعا بد گفتند و من رو کامل با خاک يکسان کردند!!!
به خاطر زحماتشون بهشون احترام ميذارم ولي روشنگر ديگه بهشت من نيست....
اصلاً واسه چي وقت بذاريم؟خب هر كي به نظرش يه چيزي قشنگه بنويسه با يه خلاصه
يه سوال الان اينجا اين روشنگر كيه؟يكي از بچه هاست؟؟؟؟
معرفي کتاب رو کاملا موافقم!! من از قبل اين که عضو وبلاگ بشم، تو فکرش بودم!!
نمي دونم چرا يادم رفت که جزو پيش نهادها اينم بگم؟!
+با حرفت موافقم؛ اما اين که براي هر هفته يه موضوع بذاريم، به نظرم خيلي مناسب نيست! بايد زمان طولاني تري باشه!