• وبلاگ : بر و بچز دبيرستان روشنگر
  • يادداشت : قرارمون يادت نره....
  • نظرات : 0 خصوصي ، 27 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    انگار اون کامنتي که تو وبلاگ خودت گذاشتم رو اين جا هم بايد بذارم!! 

    +اون دو نفر کي هستن مگه؟؟! 

    +شايد به خاطر دوچرخه سواري هم که شده بيام!! 

    من از وقتي خيـــــــــلي کوچيک بودم، دوچرخه رو خيـــــــــلي دوست داشتم! يادمه تند تند هم دوچرخه ام رو عوض مي کردم ؛ به اصرار از پدرم مي خواستم يه رنگ و مدل ديگه برام بگيرن! تازه خيلي وقتا هم سوار دوچرخه برادرم مي شدم (البته به زور! چون قدم بهش نمي رسيد!!) و حرصشو درمياوردم!!

    مدت ها بود که دلم يه فضاي باز مي خواست براي اين کار! سال هاست که يه دوچرخه سواري درست و حسابي نکردم! (پارکينگ يا حياط خونه هم که فقط به درد دوچرخه سواري امثال اميرحسين مي خوره، نه من!!)

    (چه کامنتي شد! همش شد خاطره!! همش هم از شدت علاقه به دوچرخه بود!!!)

    +ولي حالا خيلي هم ذوق نکن! شايد نيام! بايد فعلا فکرامو بکنم ببينم اين دوچرخه ارزشش رو داره يا نه!!