• وبلاگ : بر و بچز دبيرستان روشنگر
  • يادداشت : نوستالژي درحد خفن!!
  • نظرات : 1 خصوصي ، 48 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4      >
     
    + هاووش 

    يه سوال از يکي شنيدم که ابديت اين وب با شماست از طرفي هم شما با کامنت جواب منو ميدين اين چه جوري ميشه؟منظورم اينه گه چرا به عنوان مدير وب جواب نميدين؟

    اشکال نداره من صبرم زياده ولي ايکاش لااقل يه خورده از منظورتونو ميگفتين که منم حساب کار دستم باشه ف....خانوم

    پاسخ

    بابا منو رهگذر دوتاييم!!!!يعني واقعا باخودت فكر نكردي اگر قرارباشه رهگذرهمون فاطمه باشه بايد اندكي مشكل عقلي داشته باشه كه خودش براي خودش كامنت بذاره و خودش هم جواب خودشو بده!!!!خدايي يه وقتايي يه حرفايي ميزني كه آدم بهت شك ميكنه!!
    + رهگذر 

    بعله!خوشم مياد هنوزم گير اين کوييز بدبخت هستين!مي گما! احياناً حالا که جريانات کوييز و اينا تموم شد اين جايزه ي ما چي شد؟!  يعني گير دادم ديگه! حالا بعداً متوجه مي شين!

    + هاووش 

    سلام

    منظورم اينه که خوشحالم از کوئيز گذاشتن دست برداشتين

    رهگذر خانوم يعني چي به من گير دادين؟

    + رهگذر 
    از اونجايي که من حافظه ام داغونه بعضي از اين حالات نستالژيک رو يادم نيست ولي خب بعضياش که يادمه نشون مي ده که بالاخره سن ما هم مي رسه ديگه!
    پاسخ

    مثلا چي رو يادت نيست كوچولو؟!;)
    + رهگذر 

    اونوقت فرنگي بازي يعني چي؟! ( اين اصطلاحات اجنبي چيه آخه!؟)

    ما هم خوشحاليم! همه خوشحالن! بالاخره فاطمه خانوم افتخار دادن! 

    شوخي نکن تو رو خدا! اين همه احساس! 

    جناب هاووش مفتخرم که اعلام کنم من شديد به شما گير دادم!!!! 



    پاسخ

    يه كاميون هندونه هم خرج كني فايده نداره!سالي يه بار اينجوري خوشحالت ميكنم!!;)
    + هاووش 

    سلام 

    اول خوشحالم که دست از اين فرنگي بازي ها برداشتين

    دوم خوشحالم که بلاخره يکي اين وبو ابديت کرد

    سوم خيلي با اين بست حال کردم يعني واقعا وقتي يادم ميومد لذت مي بردم

    من از نويسنده تشکر فراوان مي کنم 

    پاسخ

    منم از نويسنده اش به شدت تشكر ميكنم!
    + مبينا از بچه هاي رياضي الف 
    آره يادم مي آد ...جز آجير قرمز رو ...چون اون موقع نبودم...ممنون يادم انداختي روزاي پاک بچه گيم رو...
    پاسخ

    قابلي نداشت :-)

    بيخيييييييييييييييااااااااال! اينا مگه به سن شما هم ميخوره؟

    اون پاک کن آبيه!يا او ن پاک کن دو رنگها!!!! کارتهاي بازي!!!..يا اون قلکها و کارت صدآفرين ها!!!!! اون گل و بلبل وسط برنامه ها!!!!!کارتونهاي ساعت 5 و خانم خامنه اي که الان هم گاهي مياد کانال 2ميشينم تماشاش ميکنم!!!!!

    آژير قرمز و بدو بدو تا زيرزمين... :( لباسهاي سفيد نايلوني با اون فيلتر ذغاليها که مامان واسمون دوخته بودن.. تا اگه صدام بمب شيميايي زد بپوشيم و هروقت مامان بزرگم اينا ميگفتن اونجا نمونيد ميگفت نگران نباشن و ...و ما چقدر يواشکي باهاشون بازي ميکرديم و نمي فهميديم که اگه بزنه....

    واي خدا! بستني آلاسکا! وقتي خونه ي عمه ميرفتيم ريحانه ميخريد برامون! اگه مامان ميفهميد...

    بازي گل يا پوچ که همممممه ي همممممه ي بچه ها و پسر و دختر عمو ها دسته جمعي بازي ميکرديم و از بس دستامون کوچيک بود و گل را لو ميداد گل را به ما نمي دادن و حسرت به دل مي نشستيم تا شايد کسي دلش بسوزه و گل را به ما بسپره! بعد که عين گنج نگهش ميداشتيم..بازم زودي لو ميرفتيم... واااي که چه قدر خوش ميگذشت

    آيينه! تقليد کارميمونه..... يا پسرا که مي خوندن دخترا موشن .... و ما جلز ولز ميکرديم و... اون خط کشها!!! دستمال من زير درخت آلبالو گم شده.... چه لووووس بوديما! خدايا!

    وااا ي فاطمه من اين مطلبو خونده بودم قبلا ..اونم چندبااااار..ممنون..

    الان هم چند بار خوندم 1جوري شدم... ميدوني بعضياش يادم رفته بود.. و وقتي مي خوندم و يادم مي افتاد.. طوري بود که انگاري که تو زمان سفر کنم....

    ولي فکر نميکنم کلي از اينا به زمان شما بخوره ها! نه؟ اينا واسه متولدين دهه ي 50 ه! بيشتر!

    پاسخ

    نه بابا!اينجورياهم نيست!همه اينازمان ماهم بود...تنهابخشش كه واسه ماهاغريبه است مربوط به خاطرات زمان جنگ و آژير خطرو اين حرفاست!ماكم قدمت نداريما!!!;)
    + رهگذر 
    مفتخرم که اعلام کنم دوستان اشتباه نکنند وگرنه سوسک مي شن! من خودم از اول بزرگ بودم و هستم!
    خوب بودم و هستم!

    گوشه پايين ورقه هاي دفتر مشقمون، نقاشي مي کشيديم.

    بعد تند برگ ميزديم ميشد انيميشن

    آره ها ! يادش به خير

    صفحه چپ دفتر مشق رو بيشتر دوست داشتيم
    به خاطر اينکه برگه هاي سمت راست پشتشون نوشته شده بود
    ولي سمت چپي ها نو بود !

    مي دوني؟ من هنوزم سمت چپ دفترامو بيشتر دوست دارم!


    شما يادتون نمياد ، وقتي سر کلاس حوصله درس رو نداشتيم، الکي مداد رو بهانه

    ميکرديم بلند ميشديم ميرفتيم گوشه کلاس دم سطل آشغال که بتراشيم !

    آخ گفتي!

    + رهگذر 
    ولي خب واقعاً چندتاشو نمي دونستم! نه که من بچه ي خوبي بودم!
    پاسخ

    صداقتت رو دراستفاده از فعل ماضي ستايش ميكنم!!منم قبول دارم بچه ي خوبي بودي!! :دي
    + رهگذر 
    يه لحظه هيشکي هيجي نگه!
    .
    .
    .
    .
    .
    مگه ما خنگيم که يادمون نياد؟!
    پاسخ

    ديدم!! :دي
     <      1   2   3   4      >