سفارش تبلیغ
صبا ویژن

























بر و بچز دبیرستان روشنگر

ازاونجاییکه ثابت کردید من بمیرم توی این وبلاگ آب از آب تکون نمیخوره و همینطور خاک گرفته باقی میمونه
تصمیم گرفتم بود ونبودم یه فرقی باهم بکنه!باشد که بعضی ها خجالت بکشن!
این پستی که براتون میذارم یه مطلب فوق العاده نوستالژیک بود برای خودم که دیدم بدنیست باشمابه اشتراک بذارم...

البته بازم ادامه داره که اگر دیدم استقبالتون پرشور! بود قسمتهای بعدیش رو میذارم...

پیشاپیش احتمال تکراری بودنش رو میدم واز کسانی که از من آپ تو دیت تر هستند عذرمیخوام!

 

شما یادتون نمیاد، تیتراژ شروع برنامه کودک: اون بچه هه که دستشو میذاشت

پشتش و ناراحت بود و هی راه میرفت، یه دفعه پرده کنار میرفت و مینوشت

برنامه کودک و نوجوان با آهنگ وگ وگ وَََََگ، وگ وگ وَََََگ، وگ وگ وگ وگ، وگ… !

شما یادتون نمیاد تو دبستان زنگ تفریح که تموم می شد

مامورای آبخوری دیگه نمی ذاشتن آب بخوریم

شما یادتون نمیاد شبا بیشتر از ساعت ?? تلویزیون برنامه نداشت سر ساعت

?? سرود ملی و پخش می کرد و قطع می شد…. سر زد از افق…مهر خاوران !

شما یادتون نمیاد هرکی بهمون فحش میداد کف دستمونو نشونش میدادیم میگفتیم آیینه آیینه

شما یادتون نمیاد ساعت ???? هر شب با این لالایی از رادیو میخوابیدیم

گنجیشک لالا مهتاب لالا شب بر همه خوش تا صبح فردا…لالالالایی لالا

..لالایی لالالالایی لالا ..لالایی..گل زود خوابید مثل همیشه قورباغه ساکت

خوابیده بیشه…جنگل لالا برکه لالا شب بر همه خوش تا صبح فردا

شما یادتون نمیاد زمستون اون وقتا تمام عشقمون

این بود که رادیو بگه مدرسه ها به خاطر برف تعطیله !

شما یادتون نمیاد علامتی که هم اکنون میشنوید، اعلام وضعیت قرمز است

و معنا و مفهوم آن اینست که حمله هوایی انجام خواهد شد!

محل کار خود را ترک و به پناهگاه بروید

شما یادتون نمیاد کوچولو ها کوچولوها دستاتون بدیم به ما بریم به شهر قصه ها

شما یادتون نمیاد . گنجشگکه اشی مشی …. میفتی تو اب خیس میشی

….کی میپزه اشپز باشی ….. کی میخوره حاکـــــــــــم باشــــــــی

به یاد هنرمندی که تنها خوند تنها زد و در تنهایی مرد . . .

شما یادتون نمیاد مدیر مدرسه از مادرامون کادو می گرفت سر صف می داد به ما

بعد می گفت: همه تو صفاشون از جلو نظام برید سر کلاساتون

شما یادتون نمیاد آلوچه و تمره هندی ، بستنی آلاسکا, همشون هم غیر بهداشتی !

شما یادتون نمیاد تقلید کار میمونه…میمون جزو حیوونه !

این جمله حرص درار ترین جمله بود تو اون زمان !

شما یادتون نمیاد خط کشهائی که محکم می زدیم رو مچ دستمون دستبند می شد !

شما یادتون نمیاد کلی با ذوق و شوق تلویزیون تماشا می کردیم

یهو یه تصویر گل و بلبل میومد: ادامه برنامه تا چند دقیقه دیگر !

شما یادتون نمیاد کارت صد آفرین می‌دادن خر کیف می‌شدیم

هزار آفرین که می‌دادن خوده خر می‌شدیم !

شما یادتون نمیاد اما وقتی بچه بودیم گلبرگ گلها رو روی

ناخنمون می چسبوندیم بعد می گفتیم لاک زدیم!

شما یادتون نمیاد کارنامه هامونو میبردیم شهر بازی که بهمون بلیط بدن

شما یادتون نمیاد پسرا شیرن مثه شمشیرن…دخترا موشن مثه خرگوشن !

شما یادتون نمیاد بستنی میهن رو که میگفت مامان جون بستنیش خوشمزه تره !

شما یادتون نمیاد پستونک پلاستیکی مّد شده بود مینداختیم گردنمون !

شما یادتون نمیاد این بازیو

پی پی پینوکیو پدر ژپتو، گُ گُ گُربه نره روباه مکار !

شما یادتون نمیاد هر وقت آقای نجار می رفت بیرون ووروجک خراب کاری می کرد !

شما یادتون نمیاد… سیاهی کیستی ؟منم پار?? کولا

شما یادتون نمیاد دستمال من زیر درخت آلبالو گم شده سواد داری؟

نه نه بی سوادی نه نه پس تو خر من هستی !

شما یادتون نمیاد آهای، آهای، اهاااااای ، ننه،من گشنمه !

شما یادتون نمیاد ماه رمضون که میشد اگه کسی می گفت من روزه ام

بهش میگفتیم: زبونتو در بیار ببینم راست میگی یا نه !

شما یادتون نمیاد، اون موقعها مچ دستمون رو گاز می گرفتیم،

بعد با خودکار بیک روی جای گازمون ساعت می کشیدیم

مامانمون هم واسه دلخوشیمون ازمون می پرسید ساعت چنده، ذوق مرگ می شدیم !

شما یادتون نمیاد ، وقتی سر کلاس حوصله درس رو نداشتیم، الکی مداد رو بهانه

میکردیم بلند میشدیم میرفتیم گوشه کلاس دم سطل آشغال که بتراشیم !

شما یادتون نمیاد، یک مدت مد شده بود دخترا از اون چکمه لاستیکی صورتیا

می پوشیدن که دورش پشمالوهای سفید داره !

شما یادتون نمیاد که کانال های تلویزیون دو تا بیشتر نبود، کانال یک و کانال دو !

شما یادتون نمیاد، دوست داشتیم مبصر صف بشیم تا پای بچه ها رو سر صف جفت کنیم !

شما یادتون نمیاد، عیدا میرفتیم خرید عید، میگفتن کدوم کفشو میخوای

چه ذوقی میکردیم که قراره کفشمونو انتخاب کنیم! کفش تق تقی هم فقط واسه عیدا بود !

شما یادتون نمیاد: خانوم اجازهههههههه سعیدی جیش کرددددددد !

شما یادتون نمیاد، مقنعه چونه دار میکردن سر کوچولومون که هی کلمون بِخاره،

بعد پشتشم کش داشت که چونش نچرخه بیاد رو گوشمون !

شما یادتون نمیاد، بچه که بودیم وقتی میبردنمون پارک، میرفتیم مثل مظلوما

می چسبیدیم به میله ی کنار تاب، همچین ملتمسانه به اونیکه سوار تاب بود

نگاه میکردیم، که دلش بسوزه پیاده شه ما سوار شیم،

بعدش که نوبت خودمون میشد، دیگه عمرا پیاده می شدیم  !

شما یادتون نمیاد، پاکن های جوهری که یه طرفش قرمز بود یه طرفش آبی

بعد با طرف آبیش می خواستیم که خودکارو پاک کنیم،

همیشه آخرش یا کاغذ رو پاره می کرد یا سیاه و کثیف می شد !

شما یادتون نمیاد، وقتی مشق مینوشتیم پاک کن رو تو دستمون نگه میداشتیم

بعد عرق میکرد، بعد که میخواستیم پاک کنیم چرب و سیاه میشد و جاش میموند

دیگه هر کار میکردیم نمیرفت، آخر سر مجبور میشدیم سر پاک کن آب دهن بمالیم

بعد تا میخواستیم خوشحال بشیم که تمیز شد، میدیدیم دفترمون رو سوراخ کرده !

شما یادتون نمیاد: از جلو نظااااااااااااااااام … !

شما یادتون نمیاد، اون قدیما هر روزی که ورزش داشتیم با لباس ورزشی می رفتیم مدرسه

احساس پادشاهی می کردیم که ما امروز ورزش داریم، دلتون بسوزه !

شما یادتون نمیاد، سر صف پاهامونو ??? درجه باز می کردیم تا واسه رفیق فابریکمون جا بگیریم !

شما یادتون نمیاد: آن مان نماران، تو تو اسکاچی، آنی مانی کَ. لا. چی !

شما یادتون نمیاد، گوشه پایین ورقه های دفتر مشقمون، نقاشی می کشیدیم.

بعد تند برگ میزدیم میشد انیمیشن

شما یادتون نمیاد، صفحه چپ دفتر مشق رو بیشتر دوست داشتیم

به خاطر اینکه برگه های سمت راست پشتشون نوشته شده بود

ولی سمت چپی ها نو بود !

شما یادتون نمیاد، آرزومون این بود که وقتی از دوستمون می پرسیم درستون کجاست

اونا یه درس از ما عقب تر باشن !

شما یادتون نمیاد، برای درس علوم لوبیا لای دستمال سبز میکردیم و میبردیم سر کلاس پز میدادیم !

شما یادتون نمیاد، با آب قند اشباع شده و یک نخ، نبات درست میکردیم میبردیم مدرسه !

شما یادتون نمیاد، تو راه مدرسه اگه یه قوطی پیدا میکردیم تا خود مدرسه شوتش میکردیم !

شما یادتون نمیاد: دفتر پرورشی با اون نقاشی ها و تزئینات خز و خیل !

...ادامه دارد...


نوشته شده در پنج شنبه 89/6/25ساعت 10:56 عصر توسط فاطمه| نظرات ( ) |