سفارش تبلیغ
صبا ویژن

























بر و بچز دبیرستان روشنگر

پدر روزنامه می خواند اما پسر کوچکش مدام مزاحم می شد.حوصله پدر سر رفت و صفحه ای از روزنامه را-کهنقشه جهان را نمایش می داد-جدا و قطعه قطعه کرد وبه پسرش داد.

-بیا کاری برایت دارم.یک نقشه دنیا به تو می دهم ببینم می توانی آن را دقیقا همان طور که هست بچینی؟

ودوباره به سراغ روزنامه اش رفت.میدانست پسرش تمام روز گرفتار آن است.

اما یک ربع ساعت بعد پسر با نقشه کامل برگشت پدر با تعجب پرسید:پسرم مادرت به تو جغرافی یاد داده؟

پسر جواب داد:جغرافی دیگر چیست؟اتفاقا پشت همین صفحه تصویری از یک آدم بود وقتی توانستم آن آدم را دوباره بسازم دنیا را هم ساختم.

 از کتاب:پدران.فرزندان.نوه ها(پائولو کوئیلو)


نوشته شده در شنبه 86/6/3ساعت 11:42 عصر توسط زینب| نظرات ( ) |