سفارش تبلیغ
صبا ویژن

























بر و بچز دبیرستان روشنگر

سلام ، اینو برای بعضیا نوشتم که این اواخر تو سایت ما غوغا به پا کردن هم برای اون هم برای خودمون ......

با نام خدا

مقابل آینه ایستاده بود و با تیغ تیزی که به دست داشت صورت می تراشید یعنی صفا را از دل می گرفت و به صورت می داد!

یکی خیرخواهانه به او گفت : صورتت را نتراش که هر تراشی بر صورت خراشی بر دل است .

تیغ به دست با لحنی بی اعتنا گفت : به جای ریش ها به ریشه ها بپردازید .

و من نرم و آرام گفتم : همان ریشه ها می گویند ریشت را نتراش .

و او به جای آنکه بپرسد کدام ریشه ها یا ریشه ها کدامند ؟ گفت : حرفی بزن که به درد دنیامان بخورد نه مثل درد دنیامان را بخورد .

گفتم : صورتت را چرا صابونی میکنی ؟

گفت : موها ، با صابون نرم شده و راحت و بی زجر ریشه کن می شوند .

گفتم : این همان حرفی است که به درد دنیایت میخورد و همان حرفی است که خداوند به موسی و برادرش گفت :

قولا له قولاً لینا (طه/44)

با فرعون به نرمی سخن بگو و با نرمش و مدارا پیشه کن!

و مدارا و نرمش همان صابونی کردن حریف است.

و فرعون صابونی و نرم شد ، و همین شد که به جای صدر فرمان قتل موسی ، پذیرفت تا با ساحران و در پیش چشم مردم ساحرپرست اعجاز خود را به نمایش نهد ، و نهاد ، و عجز همگان را بر ملا ساخت .

پس نرمش تنها شیوه ای است که حریف را به دام می افکند و این همان چیزی است که حتی مورچه خوارها آن را در یافته اند و آن را مرام خود قرار داده اند.

شاید دیده باشی که در گوشه گوشه های صحرا سوراخها و حفره های کوچکی است و ریزه ریزه های خاک به اندازه دانه دانه های شکر دور تا دور آن حفره ها ی قیف مانند بر هم سوار شده اند و مورچه های غافل همین که پای شان به آن خاکهای ریز و نرم یا به اصطلاح تاس لغزنده می رسد نه راه پس دارند نه راه پیش و درست مثل چرخ ماشین که در ماسه های نرم ساحل فرو می رود ، بکش و باد می کنند ، و دیگر دست و پا زدن مورچه ها حاصلی ندارد جز آنکه چندی خاک ریزه درون حفره ها افتد ، و شست مورچه خوار صیاد خبر دار شود که طعمه هم اکنون آمده است و آماده ، و او هم شتابان خود را به آن می رساند.

وباز خواستم برایش از نرمش بگویم که : اگر جامه ای از حریر بر تم داشته باشی و از کنار بوته خاری عبور کنی و جامه ات به خار گیر کند ، چه میکنی ؟ آیا با شدت و تندی و هیجان ، جامه را به سمت خود میکشی یا آرام آرام به سمت خار می روی و نرم و ملایم در برابر آن خار خم میشوی و آهسته آهسته جامه را از خار دور و جدا میسازی و در این صورت از آسیب در امان می مانی ......

که عجولانه میان حرفم پرید و پرسید : ریشه های من کدامند که می گویند ریشت را نتراش؟؟؟؟!!!!!

 

به نقل ازحجت السلام محمد رضا رنجبر

 

خوب بعضیا اینجورین دیگه!!!!


نوشته شده در چهارشنبه 86/5/31ساعت 11:23 عصر توسط | نظرات ( ) |

 دانشجویان آینده ی مارو باش!!!!!

 

 

پ ن1:روزکنکور همه جوره اش رو دیده بودیم اما اینا رو...!!!

پ ن2:کاش ازماها سرکنکور عکس نگرفته باشند!!!...خصوصاًاززینب عابدی که پلاستیک پرازخوراکی رفت تو و با پلاستیک پرازخالی اومد بیرون...روحیه واعتماد به نفس این بشرمنو کشته...اینکه بااین همه خوراکی چندتاتست رسیده بزنه خودش نکته جالبیه!!


نوشته شده در چهارشنبه 86/5/31ساعت 3:5 عصر توسط فاطمه| نظرات ( ) |

به نام آکه چون حکم کند همه محکومیم...

ازاعضای محترم ودوستان گلم عذر می خوام که بازاین بحث رو پیش کشدیم...این جوابیه رو به عنوان آخرین جوابیه عمومی ثبت می کنم...بچه هاجون!لطفاً با حفظ ادب واحترام وحرمت طرفین کامنت بذارید...اینجا مکانی ست برای مباحثه...نه مجادله!

خانم غریبه ی آشنا...

نظرت رو خوندم...وهم چنان مبهوت اینم که چرا اسمی از خودت نمیاری...کسی که داره کار درستی می کنه نباید ترسی داشته باشه...نتیجه می گیریم خودت هم چندان به درستی کارت یقین نداری...اشتباه نکن منظورم از کار درست ‍،انتقاد نکردن نیست...اتفاقاً با تشویق وآفرین باریکلا هیچ کس وهیچ جایی پیشرفت نمی کنه،بااین نظرت کاملاًموافقم اما انتقاد باغرض ورزی دوتامقوله ی کاملاًجداست...

من هیچ توضیح بیشتری نمی دم فقط خودت با عقل ووجدان خودت برو کامنت قبلیت رو بخون...خودت رو بذار جای من وتک تک اعضای این وبلاگ بعد ببین لحن طلبکارانه ی شما چقدر شبیه انتقاده...؟!

حرف از وبلاگ ووبلاگ نویس حرفه ای زده بودی...نه من ونه هیچ کدوم از بچه ها ادعای حرفه ای بودن نداریم...برعکس خیلی هم آماتوریم...اما دربرابر حرف بی منطق کاری جز جبهه گیری نداریم...به بقیه ی بچه ها کارندارم ولی خودم وخانم پاکنهاد رو خوب می دونم که به درستی کارمون یقین داریم،ازش دفاع می کنیم واز انتقاد باشیوه ی درستش به شدت استقبال می کنیم...اما نه هرانتقادی وباهر لحنی...یه نگاه به مطالب قبلی همین وبلاگ بی ارزش (به قول خودت)اگر بندازی مطلبی که راه درست انتقاد کردن رو یاد می داد،یافت می شه...اما گویا مطالب رو سرسری رد می کنی...

ببین عزیز دلم!ایراد وبهانه گرفتن ونفی کردن هیچ کاری نداره...اونی که مشکله راهکارپیشنهاد دادنه...من هرچی توی آرشیو مطالب نگاه کردم چیزی ندیدم که خلاف اون وزین بودن وارزشی بودنی باشه که شما ازش حرف زدی...اگر هست بگو.ازاول هم قرار من با همه ی بچه ها همین بود...هرمطلبی جاش اینجا نیست...خداروشکر همین هم تاحالاشده...

درباره ی عکسهاهم هنوز که هنوز نتونستم ایراد بنی اسرائیلی شمارو هضم کنم...عکس بچه های فامیل یا حیوانات خانگی چه موردی داره؟؟؟...بیا یاد بگیریم بادلیل واستدلال ومنطق حرف بزنیم...نه ازروی ...!!!

خانم پاکنهاد یک بار برات توضیح دادند هدف ماجذب مخاطب نیست...ماسریال تلویزیونی نمی سازیم که نگران ازدست رفتن مخاطبانمون باشیم تاهمین جاش هم به اندازه ی کافی مخاطب داریم...هدف ما یه تبادل اطلاعات ویک تجربه ی ارتباطی از طریق مجازی واستفاده ی درست از اینترنته...بدکردیم بچه هارو دورهم جمع کردیم تا زمانی که هرکسی توی اوقات خودش به نت اختصاص می ده هرز نره و به جای گشتن توی این سایت واون وبلاگ که بعضاًمشکلات بعدی در پی داره بیاد اینجاو یه چیزی یاد بده ویه چیزی یاد بگیره؟؟؟؟...منصف باش دوست من!

گفته بودی:وای به اون روزی که این زده کردن طوری باشه که با تفسیر به رای کردن مثل کار  خانم یکی مثه خودت اثری رو بزاره و اثری رو از بین ببره که نباید بزاره و ببره(وای به اون روز و به اون ادم)

هرچی نوشتت رو بالاوپایین کردم متوجه نشدم چی رو گذاشتم چی رو ازبین بردم...اعتقادات اگر اینقدر سست باشه که به خاطر یه پاسخ ازبین بره همون بهتره که نباشه...درضمن اینجامسجد نیست که ما بترسیم کسی رو زده کنیم وطرف دیگه نیاد!!...اینجا یه جاییه برای تخلیه ی حس ها واطلاعات...وقتی کسی زحمت یکی دوماهه ی این همه آدم رو باچندتا جمله ی ساده به راحتی زیر سؤال می بره باید منتظربازخوردهاش هم باشه کمااینکه خودت دیدی علاوه برمن صدای بقیه روهم درآوری...مشکل ظرفیته جانم!...

این بحث رو همین جامختومه اعلام می کنم...حرف دیگه ای داشتی میل بزن چون دلم نمی خواد جو این وبلاگ که برای حفظ سلامتش همه دارن زحمت می کشن متشنج بشه...

یاحق


نوشته شده در سه شنبه 86/5/30ساعت 10:56 صبح توسط فاطمه| نظرات ( ) |

  ادامه...

به سراغ دل تپنده عقرب می‌رویم. ستاره ای سرخ رنگ که از قدر ۱ در زمینه راه شیری می درخشد. اگر با یک دوربین کوچک به این ستاره نگاه کنید، بی شک متوجه توپ مه آلودی در ۱ درجه ای جنوب غربی آن می شوید، خوشه کروی M۴ که بااندازه ظاهری ۱۸ دقیقه قوسی به زیبایی دیده می شود. سر عقرب میزبان خوشه کروی M۸۰ نیز است، که یافتنش کمی مشکل است ولی اگر با پرش ستاره ای مناسب به سوی این جرم بروید، قطعاً با این جرم دیدار خواهید کرد. ستاره سیگما را که در سمت غربی قلب العقرب قرار دارد را در میدان دید، داشته باشید، در شمال آن ستاره ای از قدر ۴.۵ دیده می شود. اگر دقت کنید در شمال این ستاره، ستاره هایی تقریباً هم قدر ( از قدر ۷) تشکیل مثلث کوچکی را داده اند، که راس غربی آن راهنمایی مناسب برای M۸۰ است. اگر این ستاره را در میدان دید قرار دهید، می توانید خوشه زرد رنگ M۸۰ را در غرب آن ببینید.
در ادامه گشتمان وارد قملرو صورت فلکی حوّا یا مارافسای می شویم، ولی برای رصد اجرام این صورت فلکی دوباره به طرف آلفا عقرب برمی گردیم! اگر از این ستاره خطی فرضی به شرق بکشیم، اول از همه M۱۹ این خط را در ۷ درجه ستاره قطع می کند. خوشه ای کروی که با مرکز فشرده اش از قدر ۶.۸ دیده می شود. اگر از این خوشه ۳.۵ درجه به سمت جنوب بیاییم، میتوانیم دوقلوی M۱۹ را با نام M۶۲ از قدر ۶.۵ ببینیم. با تلسکوپی کوچک ستاره های بیرونی این خوشه نامتقارن را می توانید ببینید.


در ۳ درجه ای جنوب شرقی اتا مارافسای می توانید خوشه کروی زیبای M۹ را بیبنید.
این ناحیه از آسمان خاستگاه خوشه های کروی جالبی است، که می توانید با تلسکوپی متوسط ببینید.

ادامه دارد...


نوشته شده در سه شنبه 86/5/30ساعت 12:32 صبح توسط | نظرات ( ) |

مردی با یاشوعابن کار چاه مصاحبه می کرد:

-چرا خدا از راه بوته ی خار با موسی (ع)صحبت کرد؟

-اگر هم درخت زیتون یا بوته ی تمشکی را انتخاب می کرد همین سوال را می کردی.اما سوالتان را بی جواب نمی گذارم.خدابوته ی خار بی چاره و کوچکی را انتخاب کرد تا بگوید بر روی زمین جایی نیست که"او" حضور نداشته باشد


نوشته شده در دوشنبه 86/5/29ساعت 6:46 عصر توسط زینب| نظرات ( ) |

   1   2   3   4   5   >>   >