سفارش تبلیغ
صبا ویژن

























بر و بچز دبیرستان روشنگر

کودکی از مادرش پرسید: عشق چیست؟

مادر پاسخ داد : وقتی ذره ای از وجودم بودی آن را به تو دادم

از پدر پرسید : عشق چیست؟

پدر گفت:عشق چیزیست که شبها با نانی که می آوردم در

 وجودت می پروراندم

کودک بزرگ شد

روزی عاشق شد

از معشوق پرسید : عشق چیست؟

معشوق گفت: چیزی که از مادرم و پدرم به من ارث رسید و من

آن را با نگاهی به تو هدیه کردم و حالا عشق نیرویی است که

 مرا به تو و تو را به من پیوند می زند .............!

 

و این چرخه ی زندگی است و عشقی بی پایان !

پس باید عاشق بود

 


نوشته شده در یکشنبه 86/6/11ساعت 1:12 عصر توسط | نظرات ( ) |