سفارش تبلیغ
صبا ویژن

























بر و بچز دبیرستان روشنگر

سلام

از اونجا که خیلی وقته ننوشتم از فاطمه ممنونم که بالاخره یه موضوع بهم داد برای نوشتن منم روش رو زمین نمیندازم از مدرسه مینویسم

نمیدونم چند نفر از بچه ها خانم ذهبیون رو میشناسن این بنده خدا معلم اقتصاد ما بود و خدا وکیلی خیلی هم مظلوم بود.ایشون تو کل سال تحصیلی فقط موفق شدن 4 یا 5 تا امتحان از ما بگیرن که اونم ما با هزار تا بهونه گروهی میدادیم حالا بماند که همین امتحان گروهی رو هم یکی از رو کتاب از زیر میز میخوند و اون یکی مینوشت ولی از حق نگذریم خانم ذهبیون هم حال همه رو موقع امتحان ترم جا می آوردن و تقریبآً 80% بچه ها می افتادن.....

 نصف خاطرات روشنگریا هم که دیگه خدا وکیلی مال خانم سناییه.......از درس پرسیدنا گرفته تا احضار مادرها به دفتر مدرسه

یه دفعه هم من سر کلاس خانم پاکنهاد کلی خوابم میومد آخه روز قبلش از طرف مدرسه رفته بودیم اردو تا بعد از ظهر؛ بعد خانم پاکنهاد به من اجاره داد بخوابم و خودش بعد از 45 دقیقه اومد بیدارم کرد و فرستاد پایین تا صورتمو بشورم . خداییش خانم پاکنهاد دیگه تو روشنگر تکرار نمیشه (به این میگن پاچه خواری)

زنگای خانم میرمولایی و خانم مهاجرانی(معلم تاریخ ادبیات سوم) هم فقط برای خوابیدن و خوراکی خوردن بود

فکر کنم طومار منم طولانی شد

ببخشید اگه سرتونو درد آوردم به هر حال مدرسه با همه خوبی و بدیش تموم شد . معلما حلالمون کنید.....


نوشته شده در دوشنبه 86/7/2ساعت 10:42 عصر توسط | نظرات ( ) |