سفارش تبلیغ
صبا ویژن

























بر و بچز دبیرستان روشنگر

 
پیمایش در راه کهکشان ها



این شبها پس از تاریک شدن آسمان می توانید، ابر مه آلود پرشکوهی را درآسمان ببینید، که از جنوب به شمال آسمان گسترده شده است.
طلوع راه شیری یا راه کاهکشان مدتی پس از غروب خورشید، از قدیم پیام آور شروع تابستان بوده است. راه کاهکشان که در واقع یکی از بازوهای کهکشان راه شیری به شمار می رود، در آسمانی تاریک همچون نوار مه آلود و ماتی به نظر می رسد، در حالی که اگر با یک دوربین کوچک به این نوار نگاه کنید، از دیدن ستاره های بی شمار که در وافع این نوار را به همراه سحابی ها تشکیل داده اند، شگفت زده می شوید.
راه شیری تابستان، از میان صورفلکی مشهور تابستانی می گذرد که هر کدام از این مجموعه ها اجرامی را از راه کاهکشان وام گرفته اند.
گشت و گذار در آسمان تابستان را از جنوب و محدوده عقرب و قوس شروع می کنیم. در جنوبی ترین بخش ار قلمرو عقرب، و جنوب ستاره تتا صورت فلکی عقربعقرب (از قدر ۱.۸) ، خوشه کروی بسیار فشرده NGC ۶۳۸۸ خودنمایی می کند؛ تفکیک ستاره های آن با دوربین دوچشمی بسیار مشکل است، ولی با تلسکوپی متوسط می توانید ستاره های بیرونی خوشه را به صورت کم نور ببینید. در ۵ درجه ای شرق این خوشه، دو ستاره حدوداً هم قدر از قدر ۵ دیده میشوند، که اگر هر یک از این ستاره ها را در میدان دید داشته باشید می توانید، خوشه های کروی همدمشان را ببینید؛ دو خوشه به نامهای NGC ۶۴۹۶ که در نزدیکی مبدا حرکتتان قرار دارد و کم نور و کوچک است (از قدر ۸.۵) و خوشه دیگری با نام NGC ۶۵۴۱ که به وضوح در جنوب همدم ستاره ایش از قدر ۶.۲ می درخشد.
زتا عقرب، یکی از ستاره های بسیار جذاب این صورت فلکی است، اگر به این ستاره خیره شوید، می توانید ابر بزرگی را در اطرافش تشخیص دهید، که با کوچک ترین وسیله رصدی به صورت خوشه ای بسیار زیبا دیده میشود، خوشه باز NGC ۶۲۳۱ که با قطر ظاهری ۲.۵ درجه از قدر ۲ می درخشد. اگر دقت کنید در این محدوده خوشه های ستاره ای کم نوری را نیز می توانید رصد کنید. اگر در منظریاب تلسکوپ دقت کنید در ۵ درجه ای غرب این خوشه می توانید، خوشه باز NGC ۶۱۲۴ را ببینید، که با چشم غیر مسلح به صورت مجموعه ای درخشان از ستاره هایی ریز دیده می شود. در صورتی که از علاقه‌مندان به عکاسی نجومی هستید،‌ سحابی نشری IC ۴۶۲۸ در ۵/۱ درجه‌ای شمال NGC ۶۲۳۱ هدف مناسبی برای عکاسی با نور‌دهی بالاست.
نیش عقرب با دو ستاره آپسیلون و لاندا عقرب شناخته میشود. در آسمانی تاریک در غرب این دو ستاره، دو ابر مه آلود کوچک دیده می شوند، که می توان به آنها لقب زیباترین خوشه های باز آسمان را داد، خوشه های باز M۷ و M۶ که به ترتیب از قدر ۳ و ۵ دیده می شوند. ساختار رشته ای M۷ بسیار جذاب است و شباهت زیادی به M۳۴ در برساوش دارد. در ۲ درجه ای جنوب M۷ ، ستاره G عقرب به رنگ نارنجی می درخشد، اگر دقت کنید، درست چسبیده به این ستاره ، میتوانید خوشه کروی ماتی را ببینید، که در بزرگنمایی بالا ، در ۳ دقیقه قوسی این ستاره دیده می شود. مرکز فشرده و ستاره مانند NGC ۶۴۴۱ در کنار G عقرب به زیبایی می درخشد.

            ادامه دارد......


نوشته شده در دوشنبه 86/5/29ساعت 3:7 عصر توسط | نظرات ( ) |

 

با نام خدا

 

پوست سیب ، پوست گلابی یا پوست خیار خاصیت دارند اما هرگز خاصیت سیب و گلابی و خیار را ندارند.

تازه اگر هم خاصیتی دارند از همان سیب و گلابی و خیار است .

و حکایت واژه و الفاظ قرآنی نسبت به معنا و مفهوم آنها همان حکایت پوست و سیب است.

خواندن واژه ها و الفاظ ، هزار البته که نافع و مفید است و سود مند و ثمر بخش ، اما واژه ها کجا و معانی آنها کجا!!

کسی که رحل را پیش رو گذاشته و قرآن را بر آن نهاده و تنها به مرور و خواندن واژه ها بسنده میکند ، همچون کسی است که بشقابی از پوستهای سیب سرخ پیش رو دارد و مصرف میکند!

و راستی ، پوست کجا و مغز کجا ؟ لفظ کجا و معنا کجا ؟

پوست سیب و خود سیب چیزی شبیه پوست گوسفند و گوشت آن است ، با گوشت است که می توان تغذیه کرد و رشد نمود و نیازهای بدن را تامین و تضمین نمود و انرژی و نیرو گرفت ، اما با پوست نه!

البته پوست منفعت بسیار خود را دارد ، با پوست میتوان دف ساخت و یا طبل و از آنها صداهایی خوش و طرب انگیز پدید آورد اما این تنها گوش نواز است بی آنکه برای جان و دل رشدی در پی داشته باشد .

و الفاظ قرآن چیزی شبیه همان پوست خواهد بود ، البته می توان با آنها نغماتی دلنشین و آهنگهایی خوش پدید آورد و می توان با آنها عبدالباسط و یا منشاوی و یا حصری شد اما سلمان و ابوذر و مقداد نه ، زیرا که آهنگ جان را فربه و نیرو مند نخواهد ساخت .

اینجاست که گفته اند قرآن را نه قرائت بلکه تلاوت کنید!

و تلاوت در زبان عربی به معنای چیزی در کنار چیزی قرار دادن است

یعنی کسی که الفاظ را مرور میکند باید چیزی در کنار آن قرار دهد و آن توجه به معناست ، وگرنه مثل کسی میماند که تنها پیاله های خالی از شراب را سر می کشد!

از پیاله یاد کردم چون در اشعار عارفانی مثل حافظ ، آیات قرآنی همچون پیاله اند و معانی و مفاهیم آنها همچون شراب ، این است که می گفت و چه خوش می گفت:

ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم

یا به جای آنکه بگوید قرآن را با کفنم همراه کنید میگفت:

پیاله بر کفنم بند تا سحرگه حشر

به می ز دل ببرم هول روز رستاخیز

و گاه هم از آن به صـراحی _ یعنی جام شراب _ یاد می کرد ، و می گفت : قرآن برای من صراحی و جامی از شراب است که در خلوت و خلوت خانه خود آن را سر میکشم اما مردم آن را دفتر و کتاب می انگارند .

صراحی میکشم پنهان و مردم دفتر انگارند

و صائب هم می گفت :

بگذار ز کف سبحه و بردار صراحی

یک چند چنان بودی و یک چند چنین باش

 

به نقل ازحجت الاسلام محمد رضا رنجبر

 


نوشته شده در دوشنبه 86/5/29ساعت 12:17 صبح توسط | نظرات ( ) |

احتمال می دم که قبلاًخونده باشینش اما  خیلی برام دلنشین بود...حتی دوباره خوندش هم یه جورایی آدمو تکون می ده...

مردی خواب عجیبی دید . او در عالم رویا دید که نزد فرشتگان رفته و به کارهای آنها نگاه می کند هنگام ورود ، دسته بزرگی از فرشتگان را دید که سخت مشغول کارند و تند تند نامه هایی را که توسط پیک ها از زمین می رسند ، باز می کنند و آنها را داخل جعبه هایی می گذارند.

مرد از فرشته‌ای پرسید : شما دارید چکار می کنید ؟
فرشته در حالیکه داشت نامه ی را باز می کرد ، جواب داد : اینجا بخش دریافت است ، ما دعاها و تقاضاهای مردم زمین را که توسط فرشتگان به ملکوت می رسد به خداوند تحویل می دهیم.

مرد کمی جلوتر رفت . باز دسته بزرگ دیگری از فرشتگان را دید که کاغذهایی را داخل پاکت می گذارند و آنها را توسط پیک هایی به زمین می فرستند. مرد پرسید : شماها چکار می کنید ؟

یکی از فرشتگان با عجله گفت : اینجا بخش ارسال است، ما الطاف و رحمات خداوند را توسط فرشتگان به بندگان زمین می فرستیم.

مرد کمی جلوتر رفت و یک فرشته را دید که بیکار نشسته!! مرد با تعجب از فرشته پرسید : شما اینجا چکار می کنی و چرا بیکاری ؟ فرشته جواب داد : اینجا بخش تصدیق جواب است . مردمی که دعاهایشان مستجاب شده، باید جواب تصدیق دعا بفرستند ولی تنها عده بسیار کمی جواب می دهند .

مرد از فرشته پرسید : مردم چگونه می توانند جواب تصدیق دعاهایشان را بفرستند ؟!
فرشته پاسخ داد : بسیار ساده است ، فقط کافیست بگویند :


خدایـــــــــا متشـکــــــــــــــــــرم!


نوشته شده در یکشنبه 86/5/28ساعت 12:32 عصر توسط فاطمه| نظرات ( ) |

(شنبه 27/5/1386 - 10:53 ع ) غریب اشنا
یکی عکس بچشو میزاره..یکی عکس بچه خواهرشو میزاره...یکی عکس پرندشون رو میزاره..یکی عکس گربشون رو میزاره..اقا ما که نه بچه داریم نه بچه خواهر نه حیوانات خانگی باید چی کار کنیم؟؟هان؟؟ این  چه وضعشه ؟؟؟اینجا مثلا یک وبلاگ وزین و ارزشی باید باشه!!  واقعا که ...... ای بابا..راستی این قالبتونم درست کنید.
پست الکترونیکی نشانی سایت
 

بابا خب راست می گه بنده ی خدا...

سبوحی جان شمادیگه لطف کن از امام حسین وحضرت عباس و آقای رنجبر واین چیزهاننویس...

بردبار توهم بارآخرت باشه از معجزات قرآن و تاریخ ایران می نویسی

زینب صدری یه بار حدیث بنویسی من می دونم وتو!

خانم پاکنهاد دیگه نبینم از هشدار منع استفاده از آدامس های حرام و حکایت وداستان کوتاه و ازاین جور چیزهای مستهجن بنویسیدااااا

این چه وضعشه آخه؟...یکم کارفرهنگی بکنید...چرا ارزشهارو گم کردید؟

به جای این چیزها کمی هم یه شماره شناسنامه ی فلان بازیگر و غذای مورد علاقه ی عمه ی زن فلان فوتبالیست بپزدازید...

این همه مباحث جالب وجوان پسند توی دنیا هست...حالا مگه چقدر اهمیت داره که تحت لوای نام روشنگری بودن یه چیزی هم بنویسید که وقتی آدرس وبلاگ می زنی برات بنویسه: مشترک گرامی! دسترسی به ابن سایت امکان پذیر نمی باشد

ازهمه مهمتر...تاعکس گوگوش و داریوش و ...هست مگه عقلتون کمه که عکس گربه وپرنده تون رو می ذارید...؟...اصلاًهمین خودمن یا خانم پاکنهاد چرابه این فکرنکردیم که عکس یه بچه ،حالا می خواد خواهر زاده ی من باشه یا دختر خانم پاکنهاد ، این وبلاگ رو از ارزشی بودن می ندازه...

من که جداًشرمنده این غریب  که ظاهراً خیلی خیلی آشنا ست شدم...حیف که اسم شریفشون مانع می شد اینقدر روشنفکرانه بنویسند وگرنه از دیدن نامشون خیلی خوشحال می شدم!


نوشته شده در یکشنبه 86/5/28ساعت 12:0 صبح توسط فاطمه| نظرات ( ) |

به نام خدا

 

سلام از امروز یه تصمیمی گرفتم می خوام چیز هایی رو بنویسم که بتونه تو زندگی به هممون کمک کنه فقط هر کس موافقه بگه هر کس هم مخالف بود نظر بده اونوقت هر کدوم تعدادشون بیشتر بود من به حرف اونا عمل میکنم پس با من بیا قسمت اول:

 

بهترین چوب ، مرغوب ترین چوب را اگر به یک جعبه کبریت بکشیم روشن نخواهد شد ، و هر کس هر چند بار هم بکشد روشن نخواهد شد ، اما یک چوب کبریت هر چند نا مرغوبترین باشد گاه با یکبار کشیدن شعله کشیده و روشن می شود ، چرا؟

چون چوب کبریت بر خلاف چوبهای دیگر چیزی در سر دارد. دوستان ! مهم نیست کیستیم و یا از کدام جنس و یا نژادیم ، و یا از کدامین فامیل و تبار ، و یا با کدامین رشته و مدرک و تحصیل ، مهم آن است که چیزی در سر داشته باشیم . و با رسیدن به قرآن و یا هر چیز محترم ، مغتنم و مبارک دیگر روشن میشویم ، وگرنه ما همانیم که بودیم وآن چیزی که باید در سر داشت پاکی و طهارت است

یعنی دل پاک ، ذهن پاک ، پاک از همه ی کدورت ها ، کینه ها ، بغض ها ، غضب ها ، حسادت ها و نامردی ها و نا مردمی ها.

و تا این پاکی حاصل نشود هرگز قرآن و آیه های آن بر دل ما نخواهد نشست ، و اگر ننشیند همچنان بی مقدار و بی بهاییم.

لحیم کار ها را ندیده ای که وقتی می خواهند چیزی را لحیم کنند اول از همان جا را با اسید شستشو می دهند ، چرا؟ چون اگر بی شستشو لحیم کاری کنند یا نمی گیرد و یا اگر بگیرد نمی پاید

خواندن قرآن مثل اسید است که جان وتن را میشوید و آماده ی لحیم کاری می کند :

شستشویی کن و آنگه به خرابات خرام   (حافظ)

ماجرای شاگرد کوزه گر را شنیده ای که مغازه ای زد و کوزه گری به راه انداخت ، روزی می خواست لعاب کاری کند _چون کوزه بی لعاب قیمتی دارد و کوزه لعاب دار قیمتی ، کوزه بی لعاب مصرفی دارد و کوزه لعاب دار مصرفی ، کوزه های بی لعاب توی روستا ها ، توی خانه های گلی و کلنگی ، زیر درخت ، توی باغچه و پا در گل اند اما کوزه های لعاب دار در موزه ها و قصر ها و یا بالای طاقهای بلند......_ اما بیچاره هر چه می کرد لعاب بر کوزه ها نمی نشست ، روزی به نزد استاد خود رفت و ماجرا را بازگفت ، استاد از او خواست تا پیش چشمش کوزه را لعاب دهد ، و شاگرد کوزه را بر داشت و بر آن لعاب ریخت ، باز هم ریزش کرد و بر کوزه ننشست . کوزه گر تبسمی کرد و گفت : همان کوزه را بیاور . آورد ، اما پیش از آنکه بر آن لعاب بریزد کوزه را فوت کرد و با فوتهای خود گرد و غبار را از کوزه دور ساخت و آنگاه لعاب را بر آن ریخت و چه خوش نشست ! و سپس رو به شاگرد خود کرد و گفت : فوت کوزه گری یادت نرود ، چون کوزه ها غبار دارند و غبار ها مانع اند و نمی گذارند لعاب بر کوزه ها بنشیند .

و ما همان کوزه ایم و هوس ها و هوی ها همان غبار اند :

هوی و هوس گرد بر خاسته (سعدی)

و تا این غبار ها و گرد ها را فوت نکرده و از خود دور نکنیم آیات قرآن که همان لعاب ها بوده و ما را قیمتی میکنند ، برای ما دلنشین نخواهند بود.

بیایید تا فوت نکرده ایم ، فُوت کنیم که :

و الله یحب المطهرین (توبه / 18)

خداوند عاشق پاکان و فوت شده هاست

 

به نقل از حجت السلام محمد رضا رنجبر

 


نوشته شده در شنبه 86/5/27ساعت 4:33 عصر توسط | نظرات ( ) |

<      1   2   3   4   5   >>   >