بر و بچز دبیرستان روشنگر
با نزدیکشدن به شب یلدا، شنیدن خاطرات هنرمندان از بزرگترین شب سال، همیشه جذابیتهای خاص خودش را داشته و دارد. زرد...قرمز...بنفش...رنگ این مطلب هرچی بود خوشم اومد شما هم بخونید!همین!!
به گزارش تهران امروز همیشه در شنیدن خاطرات، سخن از سالهای دور به میان میآید. 50 سال قبل، 30 سال قبل یا حداقل 20 سال قبل اما در متن زیر علاوه بر سیری در خاطرات 20 تا 50 ساله برخی خاطرات به زمانهای خیلی نزدیک تعلق دارند. وجود این خاطرات یک چیز را یادآوری میکند؛ اینکه این رسم هنوز که هنوز است، در میان مردم برقرار است و هر سال باعث زایش خاطراتی جدید میشود. امسال شب یلدا را با خاطرات دور و نزدیک هنرمندان به شب پرستاره خاطرهها تبدیل کنید.
***
رامبد جوان
شب تولد
زیباترین خاطرهام از شب یلدا آن است که در این شب بهدنیا آمدم.
نیلوفر خوشخلق
زمانی برای محبت کردن
بلندترین شب سال و سرمایش را با گرمای وجود خودمان پر میکردیم. میتوانیم از گذشتگان یاد بگیریم که چگونه در این مراسم به هم محبت کنیم و عشق بورزیم.
بهزاد خداویسی
شب یلدا ،شب شعر
شب یلدا، شب شعر، شب حافظ شب شور
شب یلدا، شب سرد، شب طولانی اما بیدرد
شب یلدا، شب خرمالو، هندونه و خیار سبز
شب یلدا، کوچیکا و بزرگترا زیر یک سقف
شب یلدا، شب فال، فال حافظ، فال حال
شب یلدا، شیشهها بخار دارن کرسیا گرما دارن
شب یلدا، شب آجیل، شب فندق و بستههای دربسته و بادومای تلخ
شب یلدا، شب قصههای مادربزرگ و پدربزرگ
شب یلدا، شب انار دونکرده و گلپر و دلار سبز
شب یلدا، شده حالا تلویزیون و دیویدی و ماهوارهها
شب یلدا، همه از هم سوا شدن
شب یلدا، بهجای بابابزرگ و مادربزرگ
یهور سفره کامل جا شده تلویزیون صفحه تخت
شب یلدا اگه بود، شب یلدای قدیم زیر کرسی
فال حافظ مجمع میوه و خنده و آجیل
یادش بخیر شب یلدا، اگه شد، منو بیدار نکنید.
به یاد همه هنرمندان، شاعران و عزیزانی که شب یلدای گذشته کنار ما بودند اما امسال یادشان در بین ماست.
کامبیز روشنروان
انار ، گلپر و سماور
شب یلدا خانوادگی دور کرسی نشسته بودیم برف هم میبارید. انار دان کرده و گلپر و سماور، آجیل مشکلگشا هم بود و در حین گوش دادن به رادیو تلفن زنگ زد و به ما خبر دادند که خواهرم صاحب پسری شده است. حتی تصمیم گرفتند اسمش را یلدا بگذارند اما پشیمان شدند. این یکی از قشنگترین خاطرات من است که یادم نمیرود.
ابراهیم آبادی
پنجاه سال قبل
شب یلدای سال 1336 بود و قرار بود تئاتری که نویسندگی و کارگردانی کرده بودم به روی صحنه برود. آن روزها میکروفون و امکانات تهیه بروشور نبود و یک نفر روی سن میرفت و موضوع تئاتر را توضیح میداد. یکی از دوستان روی سن رفت و ما دیدیم که هیچ خبری نشد و صدایی هم نمیآید کمی صبر کردیم اما صدای تماشاچیان درآمد و کف زدند. متوجه شدیم که بنده خدا پس از اینکه پرده را کنار زده داخل حفره سوپلوری افتاده است. آن شب به یک شب عجیب برای ما تبدیل شد. چه از نظر خنده تماشاچیان و هم اینکه همکارمان صدمه دیده بود و به بیمارستان انتقالش دادیم.
پوران درخشنده
به اشعار حافظ علاقه مند شدم
شب یلدا همیشه دور هم جمع میشدیم و مادرم فال حافظ میگرفت و برایمان تفسیر میکرد. تقریبا از همان دوران بود که به اشعار حافظ علاقهمند شدم و به حافظ تفأل میزدم و احساس میکردم که جواب درست به من میدهد. هرگز خاطره اشعار شب یلدا و شیرینیهایی که مادرم درست میکرد و اناری که دان کرده بود را فراموش نمیکنم. همیشه برای من شب یلدا یعنی دور هم جمع شدن، با هم زندگی کردن و همدل شدن.
سیدجواد هاشمی
سیمرغ فراموش نشدنی
شب یلدای سال 1371 سرفیلمبرداری سریال سیمرغ بودم. قرار بود به مناسبت شب یلدا کار را تعطیل کنیم تا برف بیاید و صحنههایی از سریال را که باید در برف ضبط میشد کار کنیم. اما روز قبل از شب یلدا به ما خبر دادند که باید به دیزین برویم و صحنههای برف را ضبط کنیم. در دیزین برف سنگینی باریده بود به طوری که پس از رسیدن ما، جاده کاملا بسته شد و هنگام برگشتن در جاده ماندیم. 2 نفر موبایل داشتند که آنتن هم نمیداد و خانوادههایمان هم اطلاع نداشتند. ولی تا صبح با نگرانی در مینیبوس گفتیم و خندیدیم و هندوانه خوردیم. حدود ساعت 6 خوابیدیم تا اینکه ساعت 10 چند تا لودر آمدند و ماشینها را از برف بیرون آوردند، شاید باور نکنید شب بسیار سختی بود و من هرگز آن شب را فراموش نمیکنم.
علیرضا خمسه
خاطره تولد خودم
مادرم مرا در شب یلدا به دنیا آورد. همیشه میگوید یک شب تا صبحی که به اندازه یک سال طول کشید تو به دنیا آمدی و هنوز هم که شب یلدا میشود مادرم میگوید تمام جانم درد میگیرد و این قشنگترین خاطره من است.
الیزابت امینی
همه ایران سرای من است
شب یلدای سال گذشته فرسنگها دور از خانواده در زاهدان سر کار بودم. علیرغم اصرار خانواده نتوانستم برای مراسم شب یلدا به تهران بیایم تا در کنارشان باشم.با 5 خانمی که در زاهدان بودیم برنامهریزی کردیم تا دور هم جمع شویم، اما کار با مشکل مواجه شد و شب یلدای ما به شب مذاکره تبدیل شد.بالاخره پس از جلسه در اتاق یکی از خانمها جمع شدیم و جای خانواده را خالی کردیم. به نظر من خیلی قشنگ است که در هر شرایطی و هر جایی این آیین را اجرا کنیم.