بر و بچز دبیرستان روشنگر
بعضیا گفتند پست جدید بزنم...منم که حرف گوش کـــــــــــن!! دیروز...
این یه نمه غم انگیزه اما خیلی ازش خوشم اومد...بخونید،شاید شماهم خوشتون بیاد
باز باران با ترانه با گوهرهای فراوان می خورد بر بام خانه ...
و اما امروز...
باز باران بی ترانه... باز باران با تمام بی کسی های شبانه...
می خورد بر مرد تنها...می چکد بر فرش خانه...باز می آید صدای چک چک غم...
باز ماتم من به پشت شیشه ی تنهایی افتاده... نمی دانم...
نمی فهمم کجای قطره های بی کسی زیباست؟...
نمی فهمم, چرا مردم نمی فهمند که آن کودک...
که زیر ضربه شلاق باران سخت می لرزد...کجای ذلتش زیباست؟!
نوشته شده در سه شنبه 86/5/9ساعت
5:4 عصر توسط فاطمه| نظرات ( ) |