سفارش تبلیغ
صبا ویژن

























بر و بچز دبیرستان روشنگر

زندگی طغیانی است بر تمام درهای بسته وپاسداران زندگی
هر لحظه ای که در تسلیم بگذرد لحظه است که بیهودگی و مرگ را طلب می کند
آنچه هر جدائی را تحمل پذیر می کند اندیشه پایان آن جدائی است
زندگی تنهائی را نفی می کندو عشق بارورترین میوهای زندگی است
من خوب آگاهم که زندگی یکسر صحنه بازی است
من خوب میدانم
اما بدان که همه کس برای بازیهای حقیر آَفریده نشده است
مرا به بازی کوچک زندگی مکشان
به همه سوی خود بنگر و باز میگویم مگذار زمان پشیمانی بیافریند
به زندگی بیندیش با میدانهای پهناور
به زندگی بیندیش که می خواهد باز بازیگرانش را با دست خویش انتخاب کند
تو امروز بر فراز ایستاده ای که هزاران راه را میتوان دید و دیدگان تو به تو امان میدهند که راهها را تا
اعماقشان بپیمائی
در آن لحظهای که تو یک آری را با تمام زندگی تعویض می کنی
در تمام لحظه هائی که تو می دانی می شناسی   و خواهی شناخت
به یاد داشته باش که روزها و لحظه ها هیچ گاه بر نمی گردد

به یاد بیاور که در این لحظه نیاز من به تو نیاز من به تمام ذرات زندگی است
یاد تو هر لحظه با من است اما یاد انسان را بیمار می کند


 


نوشته شده در چهارشنبه 86/5/24ساعت 9:25 عصر توسط | نظرات ( ) |