سفارش تبلیغ
صبا ویژن

























بر و بچز دبیرستان روشنگر

امشب راضیه به طور رسمی به قدقد افتاد...

جاتون خالی...تشریف بردیم!به زور بردنمون یعنی!!...عروس چنان عوض شده بود که من یکی یه لحظه حس کردم اشتباه اومدم!!!!...درباره ی خوشگلی یا زشتیش نمی گم...یه وقت دیدی یه نامحرم اومد اینجا وخوند و...بالاخره خانم حاج آقایی گفتن!

تبریکات همگی منتقل شد...ازهمه با مزه تر پیغام زینب عابدی بود که گفت بهش بگم:باید خوشبخت بشه!!!این یه دستوره!!!...

با آرزوی خوشبختی برای همه ی زوجهای جووووووون....

راضیه جان، آقای آرین...پیوندتان مبارک...

 


نوشته شده در پنج شنبه 86/9/22ساعت 1:4 صبح توسط فاطمه| نظرات ( ) |

 حالى که زنان بیش از مردان با مشکل بى خوابى مواجه هستند اما‌ ‌هرچه میزان تحصیلات آنها بیشتر و گسترده‌تر باشد، راحت‌تر مى‌خوابند

ایسنا: تحقیقات نشان داده است که زنان تحصیل کرده‌ ‌خواب شبانه بسیار آرام‌تر و بهترى نسبت به مردان تحصیل کرده‌ دارند.‌

 
‌پژوهشگران مى‌گویند؛ زنان‌ ‌تحصیل کرده در رختخواب، بسیار راحت‌تر مى‌خوابند؛ در حالى که وضعیت، براى مردان تحصیل‌ ‌کرده وارونه است.‌ ‌پژوهشگران بین‌المللى پس از بررسى تحقیقات‌ ‌خود دریافته‌اند؛ در حالى که زنان بیش از مردان با مشکل بى خوابى مواجه هستند اما‌ ‌هرچه میزان تحصیلات آنها بیشتر و گسترده‌تر باشد، راحت‌تر مى‌خوابند و خواب‌ ‌آرام‌ترى دارند.‌ ‌نتایج این تحقیق پس از تجزیه و تحلیل‌ ‌اطلاعات جمع آورى شده از پژوهشى بر روى نزدیک به 40 هزار نفر‌‌ ‌از مردان تایوانى 15 سال به بالا بدست آمده است.‌‌
پ ن:درس بخونید که حداقل آروم بخوابید!!!!!!...این چندتا پست هم گذاشتیم تا بعضیا باز ایراد نگیرند!!چقدر من به مخاطب بها می دم!!!!...
پ ن2:به یمن خلاص شدن از شر امتحان فیزیک امشب چند تا آپ مهمونتون کردم!حالشو ببرید.

نوشته شده در پنج شنبه 86/9/22ساعت 12:52 صبح توسط فاطمه| نظرات ( ) |

این نمایی هست از کلاس ما!!!...خب وقتی پسرها یا عرضه نداره یا حوصله(!)... همین می شه دیگه!!


نوشته شده در پنج شنبه 86/9/22ساعت 12:47 صبح توسط فاطمه| نظرات ( ) |

پیراهن سبز بهشتی

شب عروسی فاطمه(س) بود. او در خانه یک پیراهن ساده داشت. پدر برایش یک پیراهن نو آورد. فاطمه (س) به آن نگاه کرد. پارچه  نرم و لطیفی داشت. آن را کنار گذاشت تا چند لحظه بعد بپوشد. حضرت محمد (ص) به اتاق مردها رفت. اتاق فاطمه (س) نزدیک در حیاط بود. در زدند.

- چه کسی در میزند؟

- یک نفر در را باز کند.

یکی از زن ها در را باز کرد. زنی با صدای شکسته اش گفت: «من فقیرم و لباسی ندارم که به تن کنم.»

فاطمه(س) وقتی صدای زن فقیر را شنید، گوشه ی در اتاق را باز کرد. زن فقیر گفت: «از خانه رسول خدا یک لباس کهنه می خواهم تا به تن کنم.»

دل فاطمه (س) به درد آمد. نگاهش اول به پیراهن نو افتاد؛ بعد به پیراهن ساده ای که در تنش بود. فکر کرد کدام یک را بدهد. پیراهن نو برای عروسی اش بود.

یاد آیه ای در قرآن افتاد که می گفت: «هرگز به نیکی نمی رسید، مگر این که چیزی را که دوست  دارید (به فقیران) ببخشید.»
 
پیراهن سبز بهشتی

 

فاطمه فوری پیراهن نو را برداشت. پشت در رفت و با مهربانی آن را به زن فقیر داد.

زن فقیر خندید. صورتش را به سمت آسمان گرفت و دعا کرد. بعد با خوشحالی زیاد از آن جا رفت.

وقتی خبر به حضرت محمد (ص) و حضرت علی (ع) رسید، آن ها از کار فاطمه (س) خوش حال شدند.

طولی نکشید که جبرییل –فرشته بزرگ خدا- به خانه ی حضرت محمد (ص) آمد. خانه بوی بهشت گرفت. او پیراهن سبز و زیبایی جلوی حضرت گذاشت و گفت: «ای رسول خدا! خداوند به تو سلام رساند و به من فرمان داد تا به فاطمه (س) سلام برسانم و این لباس سبز بهشتی را برای او بیاورم.»

وقتی نگاه فاطمه (س) به پیراهن سبز بهشتی افتاد گریه کرد. عطر بهشتی پیراهن، خیلی زود زن ها را به اتاق فاطمه کشاند.

 

نویسنده: مجید ملامحمدی
بخش کودک و نوجوان- سایت تبیان

نوشته شده در پنج شنبه 86/9/22ساعت 12:21 صبح توسط فاطمه| نظرات ( ) |

 

 

خانم ها آقایون دختر خانم ها آقاپسرها(!)

یه خبر دارم که دل همه تون رو می سوزونه.

ولی مختر مفید می دم چون همین الآن به یه بنده خدایی (!)قول دادم که دیگه درس بخونم.

امروز از ساعت 8:30تا 9:30خانم افراز اومده بودن مدرسمون تا در گفتمان دینیمون(!) شرکت کنند.

ما هم از صحبتاشون استفاده کردیم.

خدا کنه بازم بیان و سایه شون هم حالا حالا ها بالا سرمون باشه

 

 

 


نوشته شده در دوشنبه 86/9/19ساعت 5:41 عصر توسط مرضیه| نظرات ( ) |

<      1   2   3   4      >